۱۳۸۸/۱۱/۱۲

ایران، بیست سال پس از سرنگونی دیکتاتوری رومانی


ایران، بیست سال پس از سرنگونی دیکتاتوری رومانی

هنگامی که در سال 1965 نیکلای چائوشسکو در پست دبیرکلی حزب کمونیست رومانی، رئیس جمهوری این کشور را به دست گرفت، کسی تصور نمیکرد، این چهره دهه های 70 و 80 رومانی چنان فاجعه ای خلق کند که فوران خشم جنبش ضد دیکتاتوری، او و همسرش را سینه دیوار قرار دهد و دو روز بعد، میلیون ها تن از مردم زجرکشیده این کشور بر صفحه گیرنده ها، تیربارانشان را نظاره کنند.
بیست ساله شدن سرنگونی این دولت دیکتاتوری، همزمان است با عروج جنبش ضد استبدادی دیگری در فرسنگها کیلومتر دورتر از خاک این کشور در کشوری استبداد زده به نام ایران.
هنگامی که بیست سال قبل سران دولت رومانی در تهران لاف مناسبات دیپلماتیک با زمامداران جمهوری اسلامی میزدند، شعله های انقلاب، آرام آرام در شهری دور افتاده و توسط کشیشی ناشناس زده شد. از همه جالبتر آنکه در حالی که در شهر تیمیسوآرا رومانی وضعیت فوق‌العاده اعلام کردند، نیکلای چائوشسکو رهبر این دیکتاتوری،در تهران در حال نهادن دسته گل بر مزار خمینی بود. نیکولای چائوشسکو دیکتاتور رومانی بمدت 24 سال خود را بعنوان "ولایت مطلقه کمونیستی" که مردم کشورش  هیچ نقشی در انتخابش نداشتند بر آنان تحمیل کرد. او سالها و حتی در آخرین روزهای سیاه این دیکتاتوری بمانند هر دیکتاتور دیگری  و در حالی که با همطرازانش در ایران اسلامی بر سر میز مذاکرات بود، تصور می کرد که شکست ناپذیر است و با اتکا بر نیروی نظامی و نیز پلیس مخفی ترسناکش "سکوریتاس"  قادر است تا مردمی را که تشنه آزادی اند تا ابد مجبور به پذیرش "رهبری" خود کند.
بی گمان رومانی تنها کشوری نبود که دیکتاتوری اش به سراشیب سقوط رسید اما شاید دلیل مقایسه این کشور با ایران را از آن روی ضروری دیدم که همه‌ی انقلاب‌های کشورهای اروپای شرقی دارای سه ویژگی بودند: ضد اتحاد شوروی، ضد رژیم حاکمه و ضد سیستم کمونیستی. اما در حالی که همه‌ی این انقلاب‌ها از جمهوری چک گرفته تا بلغارستان و جمهوری دمکراتیک آلمان شرقی صلح آمیز و بدون خون‌ریزی صورت گرفتند، انقلاب رومانی به خشونت کشیده شد، از این رو میتوان نشان داد که اگر شباهتی در سرکوب خونین مردم در رومانی و ایران دیده میشود، نتیجه روشنی هم به دست می آید و آن ناپایداری ساختارهای دیکتاتوری به هر شیوه ممکن است.
با کمال تاسف تصور من و بسیاری دیگر، انتخاب روش دوم از سوی جمهوری اسلامی است زیرا اگر دیکتاتوری شاهنشاهی در زمان سقوط، متحدی جهانی به نام آمریکا داشت و مصر را برای پناه بردن در تصور داشت، اما این وارثان خون و جنایت نه تنها متحدی قدرتمند در جهان ندارند بلکه حتی شانسی برای پناه بردن به حماس و جهاد اسلامی، حزب الله لبنان، شیعیان یمن و ... را هم ندارند.
در اوکراین و صربستان و رومانی مردم این  کشورها نشان دادند  ماندن  مداوم در خیابان باعث سقوط دولتشان شده است. اوکراین و صربستان هر دو جنبشهای بدون خشونت بودند که مردم یکی دو هفته مداوم در خیابانها مانند تا دولتی که در انتخابات تقلب کرده بود ساقط کنند. رومانی از سخنرانی رهبر شروع شد و مردمی که برای تشویق رهبر آمده بودند در خیابانها ماندند و دولت سقوط کرد. اگر این سقوط خونین شد، اگر چائوشسکو به ارتش دستور داد تظاهرات مردم را سرکوب کند،اگر بیش از هزار نفر از مردم کشته شدند، اگر چائوشسکو در تلويزيون از ارتش براي سرکوب تظاهرات تقدير کرد،اما در فرداي آن روز هنگامي که در بالکن کاخ خود در بخارست قدم مي زد فريادهاي «مرگ بر چائوشسکو» را شنيد و در روز 25 دسامبر سال 1989 ميلادي ، در روز جشن کريسمس ، نيکلاي چائوشسکو و النا همسرش پس از يک محاکمه کوتاه در حضور مردم تيرباران شدند.
براساس ، آمار رسمي در جريان انقلاب مردمي روماني که ظرف يک هفته رژيم ديکتاتوري چائوشسکو را سرنگون کرد 1104 نفر از مردم توسط نيروهاي امنيتي و ارتش روماني به قتل رسيدند، با این وجود هدف یعنی براندازی به انجام رسید و مردم پس از 20 سال تحمل رنج و مشقت و زندگي مملو از هراس، انتقام خود را گرفتند.
به باور من تصویری که از دستگیری این دیکتاتور و همسرش در سایت یوتوب موجود است، آبی بر آتش خشم نفرت مردم رومانی است. عمیقاً قابل لمس است هنگامی که او و همسرش در میان داد و بیداد توسط دو سرباز با طناب بسته میشوند، حامل چه احساسی هستند. سرنوشت خامنه ای و یارانش هم بی گمان از دیگر رسوایی های نظام های دیکتاتوری خواهد بود.
وریا محمدی
27/12/2009

هیچ نظری موجود نیست: